PAT

بالاخره دیروز پت از سفر برگشت خدا می دونه من چقدددددددددددر دلم واسش تنگ شده بود 

 

 ولی خودمونیم دیروزم همش خاب بود چشاش وا نمیشد یادش بخیر روزی که بدون پت رفتم  

 

دانشگاه همه چی منو یاد پت مینداخت وقتی که سوار اتوبوس میشدیم و تو ایستگاه زنگ  

 

میزدیم وقتی که خاست از تاکسی پیاده شه کفشش از پاش دراومد 2 ساعت طول کشید تا 

 

 پاش کنه البته یه بار واسه من این اتفاق افتاد میخاستیم بریم شیرینی بخریم خاستم وارد مغازه 

 

شم  کفشم از پام دراومد و پت دو ساعت بهم خندید و کلیپایی که تو دانشگاه با هم گرفتیم و  

 

همه ی شیطونیامون وقتی که میخاستیم سر کلاس بریم گفتم کلاس خالیه بیا رفتیم تو بلند 

 

 سلام کنیم و پت گفت سلاااااااااا که صداش قطع شد دیدم یه پسر گوشه ی کلاس نشسته و  

 

با تعجب نیگامون کرد.