حوله

میخاستیم بریم شمال به زری جون گفتم حوله زرد رو برداشتی ؟بعد یادم افتاد که ما ۲ تا حوله زرد داریم یه حوله دست و یه حوله حموم ولی هرچی فک کردم حوله حموم یادم نیومد رو همین حساب برای اینکه مامانم متوجه بشه منظورم کدوم حوله است بهش گفتم منظورم همونی ه که یه ذره بزرگتر از کوچیکیه

نظرات 1 + ارسال نظر
حمیده چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:12 http://khaterat-9.blogsky.com

سلام خاهر جون جالب بود . یاد داستان کلاس زبان افتادم (۱پاش کوچیکتر بود!...)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد