دیروز

سلام 

دیروز واسه من و PAT روز خیلی خوبی کلی خندیدیم و خوش گذشت یکی از اتفاقات جالبش این بود که من و PATرفتیم بیرون و من کلید خونه رو جا گذاشتم گفتیم بریم از مامان بزرگم کلید خونه مونو بگیریم من رفتم و کلید و گرفتم PAT هم بیرون منتظر من بود دید من دارم میام در و بست و بشت در وایستاد تا من بیام بیرون و من و بترسونه منم که دیدم PAT در و بست منم از یه در دیگه رفتم بیرون دیدم PAT وایستاده (بشتش به من بود) و داره ریز ریز میخنده این صحنه رو که دیدم زدم زیر خنده خیلی خنده دار بود بعد PAT متوجه صدای خنده من شد و برگشت من و دید کلی ضایع شد

نظرات 1 + ارسال نظر
PAT سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 19:39 http://khaterat-9.blogsky.com

سلام...
خیلی باحال بود وقتی می خوندم کلی خندیدم
الهی خدا این روزای خوب رو از ما نگیره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد