دیروز

سلام 

دیروز واسه من و PAT روز خیلی خوبی کلی خندیدیم و خوش گذشت یکی از اتفاقات جالبش این بود که من و PATرفتیم بیرون و من کلید خونه رو جا گذاشتم گفتیم بریم از مامان بزرگم کلید خونه مونو بگیریم من رفتم و کلید و گرفتم PAT هم بیرون منتظر من بود دید من دارم میام در و بست و بشت در وایستاد تا من بیام بیرون و من و بترسونه منم که دیدم PAT در و بست منم از یه در دیگه رفتم بیرون دیدم PAT وایستاده (بشتش به من بود) و داره ریز ریز میخنده این صحنه رو که دیدم زدم زیر خنده خیلی خنده دار بود بعد PAT متوجه صدای خنده من شد و برگشت من و دید کلی ضایع شد

کف بینی

سلام  

امروز وقتی کانکت شدم دیدم home page ام عوض شده limoonat.comبعد تو این سایته یه مطلبی داشت در مورد کف بینی منم که کلا از این چیزا خوشم میاد واردش شدم  ولی صفحه اش باز نشد تصمیم گرفتم تو گوگل سرچ کنم کف بینی چند تا سایت داد به نظرم جالب بود اگه دوست دارین برین ببینین جالبه و اگه به کف بینی در مورد ازدواج هم علاقه مندید اینجا رو کلیک کنید.

بوی ماه مهر

یادش بخیر روز اول مدرسه وقتی زنگ تفریح و زدن فک کردم زنگ خونه است وقتی دیدم مامانم نیومده دنبالم گفتم خودم میرم خونه خلاصه راه افتادم اومدم  و به خونه رسیدم(ماشاله چه شجاع بودم)بعد مامان اینا ازم برسیدن چرا اومدی خونه؟منم گفتم زنگ خورد و خانوممون گفت برید آب بخورید بعد در همین حین از مدرسه زنگ زدن گفتن یکی یه دونه نیست مامان هم گفت ؟آره اومده خونه چقد معلما دنبالم گشته بودن خلاصه دوباره منو به مدرسه برگردوند